مدرسه علمیه فاطمه الزهراء(س) آبادان

  • خانه 
  • چرا ولی فقیه؟ بیانه مدرسه علمیه فاطمه الزهرا ( سلام الله علیها ) آبادان در پی توهین وقیحانه برخی آشوبگران به ساحت مقدس حضرت امام خمینی ( ره ) 
  • تماس  
  • ورود 

ولادت

17 شهریور 1392 توسط مرادي انديش

ای دختر آفتاب ، ای خواهر ماه ،این ذره به درگاه تو آورده پناه، یا فاطمه اشفعی لنا عندالله
میلاد حضرت معصومه - سلام الله علیها - و روز دختر مبارک باد.

 4 نظر

السلام علیک یا فاطمه المعصومه سلام الله علیها

04 اسفند 1391 توسط مرادي انديش

زائران،نجواکنان،اشک وغربت خویش را درزیارت نامه ها گم می کنندودست های امیدوار،باتمام نیاز،غریبانه های معصومانه ضریح را لمس می نمایند. هرکس ،از دردهای کهنه شکایت می کند وبه امید درمان ،عظمت را واسطه شفای خداوند(جل جلاله) قرار می دهد. چه صفایی داردزیارت نیازمندان! (دهم ربیع الثانی)است،هی که درضمیربهاری اش ،خزانی بود وبهار زندگی بانو را به برگ ریزان خزان سپرد. حسرتا!چه زود ،شهر در فراوانی اندوه ،پژمرده! چه زود شوق میزبانی درسویدای دل ها ،مرد! وسعت اندوهش ،عاقبت بر رنج تن افزود وشدت غم،توان جان پاکش را فرسوده آه که چه لحظات تلخی بود! هنگام وداع است ؛ وداعی سخت غریبانه! آسمان، پله های (عروج)را می آراید و(بهشت) منتظر استقبال از خاتون عصمت وعفاف ،می شود! زمین، (فاطمه (سلام الله علیها)دیگری را از دست داده است وآسمان نام شهر(قم)را به یکی از شاخه های (طوبی) می آویزد وعرش الهی ، به تعظیم وتکریم حضرت می پردازد. حضور بهاری وهرچندکوتاه خاتون ،از(کویر) گلستان ساخت. السلام علیک یا بنت ولی الله السلام علیک یا اخت ولی الله السلام علیک یا عمه ولی الله السلام علیک یا بنت موسی بن جعفر علیه السلام درود خداوند برعظمت وعصمت وکرامت شما باد! بانو دردمندانیم، جویای شفا،دست ما ودامن آیینه ها،روی ،وآستان (هل اتی) سیدعلی اصغر موسوی/مؤلف سیدحسین اسحاقی/انتشارات خادم الرضاعلیه السلام اسم کتاب مهتاب اهل بیت (سیری درزندگانی حضرت معصومه سلام الله علیها

آشیانی برای دل هاجری درکویر منزل کرد

عشق برپاسراچه دل کرد

آشیانی زصدق برپاشد

کعبه صادقان دنیاشد

ریگزارش بهای گوهر یافت

سعی دیگر،صفای دیگریافت

گشت جن وملک طواف گرش

قبله عشق گشت خاک درش

حمیدسبزواری

 4 نظر

فرق کاسب و روحانی

01 اسفند 1391 توسط مرادي انديش

طبیعت کار روحانی، این است که برای شکم و غذا و تامین زندگی تلاش نمی کند. نه این که روحانی شکم ندارد، غذا نمی خورد، خانه نمی خواهد… اما فرق کاسب و روحانی، این است.وقتی به کاسبی بگویند که چرا این شغل را انتخاب کردی، می گوید چون درآمدش بیشتر است؛ هیچ کس هم او را ملامت نمی کند. اما طلبه نمی گوید که من فلان درس را رفتم، چون درآمدش بیشتر است. چنین چیزی، اصلا معنا ندارد و نامفهوم و نامعقول است. البته، ممکن است یک وقت طلبه ای برای درآمد، به درس کسی یا خانه کسی و سراغ شخصی برود؛ اما این یک کار قاچاق و ممنوع است. اگر کسی بفهمد که فلان معمم، فلان درس را برای پول می خواند، فلان سفر را می کند، فلان کار را انجام می دهد، فلان سلام و علیک را می کند؛ ملامتگران، او را ملامت می کنند.

  ما در حوزه علمیه فرا گرفته بودیم و در کتاب های آداب المتعلمین هم نوشته اند که وقتی انسان درس می خواند، باید برای مقام نخواند. برای یک طلبه، این یک ننگ است که رای رسیدن به مقام مادی درس بخواند؛ اما در محافل دیگر و در مجامع معمولی، دنبال مقام و پول رفتن، هیچ عیبی نیست؛ یک ارزش هم محسوب می شود… فرق بین جامعه علمی ما و جوامع علمی و غیر علمی دیگر، این است.

منبع:آخوند باید روحانی باشد (توصیه های رهبر معظم انقلاب به طلاب و علمای حوزه های علمیه)؛ محمد رضا حدادی.

 

 1 نظر

هدیه به پیشگاه امام حسم عسگری ـ علیه السلام ـ صلوات

01 اسفند 1391 توسط مرادي انديش

بهترین برادر تو کسی است، که خطایت را فراموش کند و احسان تو را به خود یاد آورد.

 نظر دهید »

شب قدری که گم کردیم اینجاست...

09 دی 1391 توسط مرادي انديش

شب قدری که گم کردیم اینجاست…

9 دی، 9 دی، 9 دی و ما ادریک ما9 دی؟ تو چه می‌دانی که 9 دی چیست؟‌شأن 9 دی از صفحات تقویم بالاتر است. 9 دی ترجمه عاشوراست به زبان انقلاب اسلامی. 9 دی تجربه عاشوراست به زبان بسیجیان خامنه‌ای که می‌توان تا کربلا رفت اما با حسین بازگشت و زینب به اسیری نرود. 9 دی،9 دی، 9 دی. 9 دی اگر چه روز بود اما شب قدر انقلاب اسلامی بود و فرشته‌ها شهدایی بودند که همراه با ما ستاره‌های حضرت ماه، «این عمار» خامنه‌ای را با حضور خود لبیک گفتند. تقدیر ما را خدا در شب قدر انقلاب اسلامی خوب نوشت. ما در این شب قدر در شب قدر انقلاب اسلامی به جای قرآن صامت، قرآن ناطق را بر سر خود گذاشتیم. 9 دی ما گفتیم؛ الهی العفو از «این عمار» و خدا ما را بخشید به آبروی شهدا. 9 دی تجلی شهدا بود. من بودم و تو بودی و ما بودیم و مادر شهیدی و فوج فوج شهدایی که آمده بودند تا سلام ارباب بی‌کفن را به ما برسانند: «السلام علیک یا اباعبدالله». آنانکه شهدا را در 9 دی ندیدند، چشم صورت گشوده بودند، نه چشمه بصیرت. چشم‌ها را باید شست. چفیه نمی‌آید به خواص بی‌بصیرت. چفیه را به شهدا می‌شناسند. چفیه بر دوش خامنه‌ای زیباست و آنانکه پرسه در مه می‌زنند، چه می‌دانند چفیه چیست. چه می‌دانند 9 دی شب قدر انقلاب اسلامی است و چه می‌دانند شب را به ماه و ستاره‌ها می‌شناسند. نه، شب تاریک نیست. خفاش تاریک است و چون کور است، نه ماه را می‌بیند و نه نور ماه را. شما اگر به ماه، نگاه می‌کنید، ما به آه ماه نگاه می‌کنیم که از دست خواص بی‌بصیرت آه می‌کشد. چشم نه، نگاه را باید شست. آن چشمی که در 9 دی حضور شهدا را ندید، «گناه» کرده است، «نگاه» نکرده است. چشم ما در 9 دی هشتاد و اشک با اشک نگاه کرد که طرف حسابت اگر به جای بعثی‌ها، بعضی‌ها باشند، لاجرم باید خون گریه کنی. اگر در 8 سال دفاع مقدس حنجره شهدا را بعثی‌ها بریدند، اینجا بودند بعضی‌ها که قصدشان بریدن فریاد ما بود. بعضی‌ها نمی‌خواستند چشم ما را کور کنند که در جنگ نرم در فتنه‌های پیچیده نگاه آدمی را می‌زنند. بعضی‌ها را کار با پای ما نبود؛ طمع به راه ما به ماه ما به راه پیمایی ما به ماه پیمایی ما کرده بودند. بعضی‌ها را کارشان با دست ما نبود؛ به کف العباس بیعت ما با حسین کار داشتند. بعضی‌ها می‌خواستند با پنبه سر از بدن انقلاب اسلامی جدا کنند. جمهوری اسلامی باشد اما به گونه‌ای که بود و نبودش برای آمریکا و اسرائیل هیچ فرقی نداشته باشد. جمهوری اسلامی قلابی و نه جمهوری اسلامی انقلابی. در این جنگ، بکشی متهم می‌شوی به برادرکشی. کشته شوی، چه از سپاه دوست و چه از لشکر دشمن شهید حساب می‌شوی. حرف بزنی، می‌گویند ساکت. سکوت کنی، با «این عمار» چه کنی؟ سال 88 یک سال نبود. یک عمر بود برای ما و در این عمر پر از درد و غصه، این فقط 9 دی بود که بر ما خوش گذشت. در 9 دی دوباره ما به راه افتادیم. دوباره فریاد آشتی کرد با حنجره ما. دوباره نگاه خوش نشست به چشمان ما. دوباره زنده شدیم. 9 دی، روز حیات دوباره ما بود. اگر خامنه‌ای گفت؛ این عمار، رهبرا! ما همه عمار. 9 دی جلوه عمار بود… «میثم میثم عمار»… 9 دی ما با شهدا آمدیم و پدر شهیدان کریمی عکس علی و عباس را هم آورده بود. 9 دی ما با شهدا اما با خشم عاشورایی آمده بودیم. ما باز هم زودتر از دوربین‌های صدا و سیما رسیدیم. ما به دعوت شورای هماهنگی نیامده بودیم. از خشم آشوب عاشورا آمده بودیم. از خشم لشکریان عمر سعد که باز هم خیمه حسین را آتش زدند. «یا خیل الله ارکبی و ابشری بالجنهًْ». ما در 9 دی حرف‌مان به خامنه‌ای این بود: «والله ان قطعتموا یمینی، انی احامی ابدا عن دینی» که ما فرزندان علمدار کربلاییم. هر درس که لازم بود عباس به ما داده است. پادرمیانی خواص بی‌بصیرت همان جام زهری بود، همان امان نامه‌ای بود که ما به مولای‌مان عباس اقتدا کردیم و پاره کردیم آن نامه‌ها را آن بیانیه‌ها را. اوج ادب عباس لحظه‌ای بود که جواب سلام شمر ملعون را نداد و اوج ادب ما لحظه‌ای بود که فریب نخوردیم بعضی‌ها چقدر با امام عکس دارند. بر عکس راه امام بر خلاف جهتی که ولایت فقیه نشان می‌دهد، حرکت کنی، خواه با خمینی عکس داشته باشی خواه با آمریکا در یک قاب نشسته باشی. خواه خیر سرت نخست‌وزیر امام باشی، خواه رمز جدول جروزالیم پست. حتی «با علی در بدر بودن شرط نیست» که گفت، به «آقای ولایت مترو» گفت، به «جناب جام زهر» گفت، به «حضرت پرسه در مه» گفت، به «عالیجناب ساکت» گفت، به آنان که گم شده بود خاندان نبوت‌شان را گفت و گفت: «با علی در بدر بودن شرط نیست، ‌ای برادر نهروان در پیش روست»… نه، ما هنوز از دست «این عمار»ی که رهبر گفت، با خواص بی‌بصیرت بی‌حساب نشده‌ایم. آن احترام از روی ادبی بود که ما به احترام ولایت فقیه برای شما نگه داشتیم ولی این نوشته از روی ولایت‌پذیری عاشورایی ما نوشته شده است. پس با دقت بخوانید و بدانید ما ملت هم اگر می‌خواستیم مثل خواص بی‌بصیرت ولایت‌پذیر باشیم، «آقا» نه یک بار که هر روز و هزار بار باید می‌گفت «این عمار» که این عمار را رهبر از دست ولایت‌پذیری خنده‌دار شما گفت. ولایت‌پذیری شما قرائت جالبی است از ولایت‌پذیری. یعنی تنها گذاشتن علی نه به بهانه گرما و سرما و جنگ و نبرد که به همین بهانه ولایت‌پذیری. لابد «آقا» باید تک‌تک‌تان را جداگانه صدا می‌کرد و یکی‌یکی به شما می‌گفت «این عمار» که مطمئن می‌شدید سخن گفتن علیه سران فتنه، لال‌مانی نگرفتن در برابر سران کفر، خروج از ولایت‌پذیری نیست؟! لااقل یک هزارم حقوقی که می‌گیرید، یک‌صدم فیش‌تان دفاع کنید از نظامی که از آن حقوق می‌گیرید. اگر سیدعلی فقط مثل شما ولایت‌پذیر داشت و اگر ما، ملت ما نسل 9 دی نبودیم، چه دور و دراز می‌شد «این عمار». برای ولایت‌پذیری باید «بها» داد یا همین ولایت‌پذیری را هم به دیگر بهانه‌هایی که معمولا برای تنها گذاشتن علی استفاده می‌کنید، اضافه کنید؟! ولایت‌پذیری ما ادعا دارم که بسی فرق می‌کند با ولایت‌پذیری شما. ما بیگانه‌ایم با این ولایت‌پذیری. اینگونه ولایت‌پذیر بودید که لابد رهبر «خواص بی‌بصیرت»‌تان خواند و از دست‌تان «این عمار» گفت. نه جانم؛ ولایت‌پذیری ما هزینه از جان‌مان فقط نیست که بالاتر خرج از اندک آبرویی است که از صدقه سر همین ولایت فقیه به ما رسیده است که الگوی ما در ولایت‌پذیری آن بی‌بصیرتی نبود که در 9 دی پرسه در مه زد و آن بی‌بصیرتی نبود که تنگه احد را، ولایت فقیه را به عافیت سفیه فروخت. به جای این همه هزینه کردن از «آقا» برای امور ریز و درشت دستگاه تحت مدیریت‌تان، کمی از ولایت‌پذیری خود عاشورایی هزینه کنید. اگر بگویم اسوه ما در ولایت‌پذیری فقط و فقط شهدا هستند، به چه کسی برمی‌خورد؟ بعضی‌ها از یک موبایل‌شان از تکذیب یک تماس در وقت لازم حاضر نیستند برای ولایت فقیه بگذرند؛ هیهات چون شما ولایت‌پذیری کنیم. هیهات منا ‌الذله. شهدا در ولایت‌پذیری خود ایثار داشتند؛ بیت‌المقدس را، فتح خرمشهر را به پای امام نوشتند. برای عدم‌الفتح از خودشان مایه می‌گذاشتند، نه از ولایت فقیه. شهدا در نثار ثار هم ایثار داشتند. شما را الگوی ولایت‌پذیری کیست که به جای حقیقت، مصلحت را به پای «ولایت» می‌نویسید؟ با شما باشد البته که علی تنها می‌ماند اما با شما نیست. از 9 دی به بعد با ما است. ما حاضریم جلوتر از جسم علی و نه امر علی، سپر بلای مولا شویم و خود را به در خیمه معاویه برسانیم و علی به ما بگوید، بازگرد؛ این گفتن علی و این بازگشتن ما هزار بار بهتر از آن است که در کنار علی باشیم و با علی عکس داشته باشیم اما علی ما را محرم خود نداند و به جای ما، به چاه نخلستان بگوید «این عمار» که ولایت‌پذیری هم خطری با «آقا»ست، نه هم سفری با رهبر. الگوی ما در ولایت‌پذیری شهیدی بود در «جزیره بوارین» که لحظاتی قبل از شهادت می‌گفت: «رو ندارم به امام نگاه کنم. هنوز خط باز نشده. چیزی به امام نگویید، مبادا دلش بشکند». آهای خواص بی‌بصیرت! ما اگر می‌خواستیم مثل شما ولایت‌پذیر باشیم، مثلث جام زهر بازهم کارگر می‌افتاد و به خامنه‌ای هم مثل خمینی جام زهر می‌داد. پادرمیانی خواص بی‌بصیرت در فتنه 88 جام زهر بود و ما در 9 دی زدیم و این جام را شکستیم اما جام جم، «خواص بی‌بصیرت، مایه ننگ ملت» را پخش نکرد. لابد به رسانه ملی هم بزرگان گفته بودند که سانسور کند صدای ما را در 9 دی؟! من از مسؤولان نظام یک خواهش دارم: «لطفا شجاعت خود را به پای ولایت بنویسید» که در جمهوری اسلامی از همه بیشتر «آقا» از رسانه ملی انتقاد کرده است. «آقا» کم از قوه قضائیه انتقاد کرده؟ نثار ثار که مال شهدا بود، لااقل در ولایت‌پذیری نظری‌تان ایثار داشته باشید که «آقا» سخن پنهانی ندارد. ما از ایشان شنیده‌ایم که میکروب سیاسی‌اند آنان که میکروب سیاسی‌اند اما نشنیده‌ایم که فعلا مصلحت نیست با سران فتنه برخورد شود. البته ما در صداقت مسؤولان تردید نداریم. نیز اقتضائات اداره مملکت سرمان می‌شود اما آنچه باعث می‌شود مخ‌مان سوت بکشد بی‌حساب و کتاب خرج کردن شما از ولایت‌فقیه است. نسل من حق دارد بگوید «بابای ما است خامنه‌ای». نسل من غرورش را به پای رهبر می‌نویسد. شب قدرش 9 دی را به پای ولایت‌فقیه می‌نویسد. نسل من ترسو نیست اما حتی اگر هم جایی از سر مصلحت بترسد یا از سر مصلحت، شجاعانه بترسد، این ترس را به پای خودش می‌نویسد. نسل من نسل 9 دی کی و کجا از «آقا» هزینه کرد که مثلا چون رهبر به ما نگفته بود، صبح تا ظهر عاشورا چنین و چنان کردند آشوبگران؟ نسل من نسل 9 دی این یوم‌الله را به پای رهبر می‌نویسد. لطفا در ولایت‌پذیری از این شهدای زنده درس عبرت بگیرید و لطفاتر فرق بگذارید میان‌ شأن خود با‌ شأن رهبر که شما سرباز هستید و ‌شأن سرباز مصلحت سنجی نیست؛ یورش به دشمن است.

یک وقت سرباز علی سرداری چون مالک‌اشترنخعی است؛ آنجا امام مسلمین جوری تصمیم می‌گیرد و آن وقت که گرد حسین را کوفیان پیمان‌شکن پر کرده‌اند، آنجا رهبر جامعه اسلامی به گونه‌ای دیگر. ‌ای خوشا سربازی برای رهبر باشیم که متاثر از ولایت‌پذیری خنده‌دار ما مجبور به «این عمار» گفتن به «خواص بی‌بصیرت» نباشد. البته شک نیست که افراط نباید کرد اما افراط را شما دارید در تفریط‌تان می‌کنید با این هزینه کردن‌های بی‌خود از ولایت. شما با مجتبی در کربلای 5 نبودید، با ما که در کربلای فتنه بودید! در شاخ شمیران نبودید، در شمیران که بودید. در ارتفاعات الله اکبر نبودید، در الله اکبرهای مسجد ضرار در جنگ نرم که بودید. در آن 8 سال دفاع مقدس نبودید، در این 8 ماه دفاع مقدس که بودید. شهید امیر حاج امینی را نمی‌شناسید، یعنی شهید حسین غلام کبیری را هم نمی‌شناسید؟! فکه نرفته‌اید، جنوب شهر هم گذرتان نیفتاده؟ شلمچه نبودید، کوچه‌های صد شهید هم ندیده‌اید؟ مادر 5 شهید ندیده‌اید؟ دست پدر شهید نبوسیده‌اید؟ نکند من می‌نویسم «فکه» شما یاد مکه می‌افتید؟ یاد سکه، یاد سکته بصیرت بر اندام خواص! شما را کیست الگو در ولایت‌پذیری؟… گفت: «در کجا بودید وقتی جنگ شد/ عرصه بر مردان عالم تنگ شد؟»… گفت: «تو چه می‌دانی که رمل و ماسه چیست/بین ابروها رد قناسه چیست؟»… گفت: «ای آب ندیده‌ها و آبی‌شده‌ها/ بی‌جبهه و جنگ انقلابی شده‌ها؛ مدیون فداکاری جانبازانید/ ‌ای بر سر سفره آفتابی شده‌ها»… آهای آقایان! من از شما یک سؤال خیلی آسان دارم؛ سالگرد عملیات کربلای 5 چه روزی است؟… گفت: «دست‌هایم تا به آهنج رفت/ تا غروب کربلای 5 رفت؛ جز بسیجی‌ها که عاشق‌پیشه‌اند/ دیگران این روزها بی‌ریشه‌اند». ملت ایران بسیجی است و برای بسیجی‌ها اساسی‌ترین قانون این مملکت وصیتنامه شهداست (صلوات محمدی‌پسند بفرستید). بوسیدن دست بسیجی‌ها زیباست اما عمل به وصیتنامه شهدا از آن هم زیباتر است. عمل به وصیتنامه شهدا یعنی احترام محض به قانون اساسی. نقطه به نقطه هر قانونی در این مملکت مدیون قطره قطره خون شهدایی است که جوهر قلم وصیتنامه‌های‌شان بود (تکبیر!) قانون اساسی قانون مقدس نظام جمهوری اسلامی است اما اگر شهدا و وصیتنامه شهدا نبود، از این قانون اساسی آیا چیزی هم مانده بود که من و شما سنگ آن را به سینه بزنیم؟! با این همه اساسی‌ترین حرف من این است: براساس اصول قانون اساسی می‌توان در راه ولایت‌فقیه نثار ثار کرد اما فقط براساس اصول وصیتنامه شهداست که شهید عباس رفعتی لحظاتی قبل از شهادت می‌گوید؛ «ما خط را نشکستیم، خدا شکست. امام را تنها نگذارید. به امام بگویید…» و عباس نتوانست پیام خود را به امام بگوید، چون دیگر به شهادت رسیده بود و هنوز داشت از پهلویش خون می‌جوشید و چفیه‌اش سرخ شده بود و همسرش بی‌شوی و 4 فرزندش یتیم و مادر و پدرش بی‌فرزند… گفت: «این چراغی است که خاموش نگردد هرگز/ داغ اولاد فراموش نگردد هرگز؛ بگو بر مادر خوبم شهید هرگز نمی‌میرد/ که من عشق شهادت را ز مولایم حسین گیرم»… گفت: «پس از 15 سال غریبی بی‌نشانی/ خدا می‌خواست در غربت نمانی؛ از آن سرو سرافراز تو هر چند/ پلاکی بازگشت و استخوانی.»… گفت: «ای شهید با خون خود دین را مصفا کرده‌ای/ حمله بیت‌المقدس را تو برپا کرده‌ای؛ رمز پیروزی‌تان چون بود با نام علی/ از علی آموختی اینگونه سودا کرده‌ای؛ گوهر دردانه بودی بهر مادر‌ ای عزیز/ اذن میدان را ز بابایت تقاضا کرده‌ای؛ بعثیان کشتند اما نام نیکت تا ابد/ ثبت شد بر قلب تاریخ، آنچنان جاکرده‌ای.»… گفت: «خدا را شکر و سپاس که به امت مسلمان ایران رهبری فقیه عطا کرد تا راه را از بیراهه تشخیص دهند و خوشا به حال آنانکه فقیه و امام زمان خود را شناخته و تا مرز شهادت از او پیروی کردند.»… گفت: «شمشیر عشق بر سر سنگ مزار ماست/ ما عاشقیم و کشته شدن افتخار ماست؛ اینجاست خوابگاه شهیدان کوی دوست/ فردا جوار قرب حقیقت دیار ماست».

منبع: کتاب قطعه 26؛ حسین قدیانی.

 1 نظر

سخن عاشورایی

04 دی 1391 توسط مرادي انديش

عامل انحطاط جامعه اسلامی: دور شدن از ذکر و دعا، دنیا طلبی وبه دنبال شهوت ها رفتن
حرف در این زمینه، زیاد است. من یک آیه از قرآن را در پاسخ به این سوال مطرح میکنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن، آن درد را به مسلمین معرفی می کند. آن آیه این است که می فرماید: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاه واتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا.» دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن نماز است. فراموش کردن خدا و معنویت؛ حساب معنویت را از زندگی جدا کردن و توجه و ذکر و دعا و توسل و طلب از خدای متعال و توکل به خدا و محاسبات خدایی را از زندگی کنار گذاشتن. دوم «واتبعوا الشهوات»؛ دنبال شهوترانیها رفتن؛ دنبال هوس ها رفتن و در یک جمله: دنیا طلبی. به فکر جمع اوری ثروت، جمع آوری مال و التذاذ به شهوات دنیا افتادن. اینها را اصل دانستن و آرمانها را فراموش کردن. این، درد اساسی و بزرگ است. ما هم ممکن است به این درد دچار شویم. اگر در جامعه ی اسلامی، آن حالت آرمان خواهی از بین برود یا ضعیف شود؛ هر کس به فکر این باشد که کلاهش را از معرکه در ببرد و از دیگران در دنیا عقب نیفتد؛ این که «دیگری جمع کرده است، ما هم برویم جمع کنیم و خلاصه خود و مصالح خود را بر مصالح جامعه ترجیح دهیم»،معلوم است که به این درد دچار خواهیم شد.
نظام اسلامی، با ایمانها، با همت های بلند، با مطرح شدن آرمانها و با اهمیت دادن و زنده نگه داشتن شعارها به وجود می آید و حفظ می شود وپیش می رود. شعارها را کم رنگ کردن، اصول اسلام و انقلاب را مورد بی اعتنایی قرار دادن و همه چیز را با محاسبات مادی مطرح کردن و فهمیدن، جامعه را به آن جا خواهد برد که به چنان وضعی برسد.
آنها به آن وضع دچار شدند. روزگاری برای مسلمین، پیشرفت اسلام مطرح بود؛ رضای خدا مطرح بود؛ تعلیم دین و معارف اسلامی مطرح بود؛ آشنایی با قرآن و معارف قرآن مطرح بود، دستگاه حکومت، دستگاه اداره کشور، دستگاه زهد و تقوا و بی اعتنایی به زخارف دنیا و شهوات شخصی بود و نتیجه اش آن حرکت عظیمی شد که مردم به سمت خدا کردند. در چنان وضعیتی، شخصیتی مثل علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ، خلیفه شد. کسی مثل حسین بن علی ـ علیه السلام ـ شخصیت برجسته شد. معیارها در اینها، بیش از همه هست. وقتی معیار خدا باشد، تقوا باشد، بی اعتنایی به دنیا باشد، مجاهدت در راه خدا باشد؛ آدمهایی که این معیارها را دارند، در صحنه ی عمل می آیند و سر رشته ی کارها را به دست می گیرند و جامعه، جامعه ی اسلامی می شود. اما وقتی که معیارهای خدایی عوض شود، هر کس که دنیا طلب تر است، هرکس که شهوتران تر است، هر کس که با صدق و راستی بیگانه تر است، بر سر کار می آید. ان وقت نتیجه این می شود که تمثال عمر بن سعد و شمر و عبیدالله بن زیاد به ریاست می رسند و کسی مثل حسین بن علی ـ علیه السلام ـ، به مذبح می رود، و در کربلا به شهادت می رسد! این، یک حساب دو دو تا چهارتاست. باید کسانی که دلسوزند، نگذارند معیارهای الهی در جامعه عوض شود. اگر معیار تقوا در جامعه عوض شد، معلوم است انسان با تقوایی مثل حسین بن علی ـ علیه السلام ـ، باید خونش ریخته شود. اگر زرنگی و دست و پاداری در کار دنیا و پشت هم اندازی و دروغگویی و بی اعتنایی به ارزشهای اسلامی ملاک قرار گرفت، معلوم است که کسی مثل یزید باید در رأس کار قرار گیرد و کسی مثل عبیدالله، شخص اول کشور عراق شود. همه ی کار اسلام این بود که این معیارهای باطل را عوض کند. همه ی کار انقلاب ما هم این بود که در مقابل معیارهای باطل و غلط مادی جهانی بایستد و آنها را عوض کند.
منبع: 72 سخن عاشورایی، از بیانات امام خامنه ای ـ حفظه الله ـ، به کوشش علیرضا مختار پور قهرودی.

 نظر دهید »

هزار خشت نچیده

30 آذر 1391 توسط مرادي انديش

هزار خشت  نچیده

با خودتان روبرو شوید

گاهی بایستید و با دقت به نشانه ها و نغمه های درونی تان گوش دهید . شاید بهترین راه شناختن و شناساندن هوشمندی های تان آن باشد که به رفتار و احساسات خود در دوره ای از زمان، توجه نمایید . فرصتی برای تجزیه و تحلیل وجود خودتان بگذارید . به درون خود بنگرید و سعی کنید نیرومند ترین استعدادهای تان را شناسایی کنید و با تمرین و یادگیری ، آنها را نیرومند تر کنید .

گذشته خود را دوباره مرور کنید

یک راه مطمئن برای شناسایی بزرگترین توانمندی نهفته شما ، برگشتن یک گام به گذشته و اندیشیدن بر روی فعالیتها و کارهای انجام شده است . یک گام به عقب برگردید . بیندیشید که چه فعالیتی را با شتاب و بی دردسر انجام داده اید و گامهای آن را با کمترین تجربه ، به آسانی برداشته اید .

اگر چنین فعالیتی را به خاطر آوردید ، تکرار آن یا نمونه های آن را در ماه های بعد پییگری نمایید و  به خاطر آورید. در گذر زمان، به هوشمندی برتر خود آگاه می شوید و می توانید با پالایش و پرورش آن به سوی یک توانمندی شایسته و نیرومند گام بردارید.

توانمندی، عکس فوری نیست!

توانمندی، یک باره خود را به طور کامل ظاهر نمی کند.

توانمندی هر فرد از مواد خام ویژه ای آفریده شده است که عبارتند از : استعداد و هوشمندی؛ آگاهی ها؛ ومهارت ها.

بخشی از این مواد همچون آگاهی و مهارت، آموختنی هستند و با تمرین به دست می آیند که این امر نیز مستلزم صرف زمان و هزینه است.

نقطه تمرکز خود را دگرگون کنید!

نقطه تمرکز خود را دگرگون سازید و از مشغول شدن افراطی به کم و کاستی های خود اجتناب ورزیدو سعی کنید بیشتر در پی کشف استعدادها و هوشمندی های خود باشید و با سرمایه گذاری بر روی آنها، خود را به برتری و موفقیت برسانید؛ چرا که برترین منطقه رشد هر فرد، در توانمندی های برتر او نهفته است.

کاستی هایتان را مدیریت کنید.

راهکارهای مختلفی برای مدیریت کاستی ها وجود دارد که برخی از آنها کلی و عمومی هستند و برخی شخصی و خصوصی. از موارد کلی، ما به دو مورد آن اشاره می کنیم و موارد شخصی و خصوصی را خودتان باید از طریق تفکر و مشاوره و با توجه به ویژگی های شخصیتی و علمی خود پیدا کنید:

1ـ برخی از کاستی ها را می توان در مواقع نیاز به سویشان روی آورد و آموخت. برای مثال، یادگیری مهارت سخنرانی در ابتدای طلبگی یک امر ضروری نیست، بلکه  می توان آن را پس از طی مقدمات طلبگی ؛ در یک دوره خاص فرا گرفت.

2 ـ برخی دیگر از کاستی ها را می توان از طریق مشارکت و تشکیل تیم و بهره مندی از کمک دیگران برطرف کرد. مثلا ممکن است شما ایده پرداز خوبی باشید، ولی قدرت پرورش و ارائه آن را به طور مطلوب نداشته باشید. در این صورت می توانید به کمک همکاری با فردی که در این زمینه توانمند است، مطالب خود را به خوبی ارائه دهید.

 

حالا، به استعداد و هوشمندی خود جهت دهید.

استعدادهای شناخته شده مانند سرمایه هایی هستند که راه و جهت می خواهند. برای جهت دادن به این سرمایه ها، یا در واقع همان شناخت وظیفه، چند اصل مهم را باید رعایت کرد:

1 ـ آزادی از اسارت ها و هواهای نفسانی

2 ـ استفاده از نیروی عقل برای میزان و سنجش

3 ـ مشورت با افراد خبره

4 ـ مطالعه در زمینه مورد نظر

5 ـ حرکت با ملاک اهمیت

توضیح آنکه برای میزان و سنجش، باید نیروی عقل را به کار گرفت و برای اطمینان بیشتر باید با افراد خبره و راهبر مشاوره کرد و از فکر و عقل و ارزیابی و سنجش آنها بهره مند شد.

همچنین باید توجه داشت که به هنگام مشورت، نباید اسیر برداشت ها و حرف ها بود، بلکه باید ملاک ها را به دست آورد و از اطلاعات و آگاهی های دیگران بهره مند شد و آنها را سنجیده و سپس انتخاب کرد. به عبارت دیگر، مشورت، چشم خود را کور کردن نیست؛ بلکه از چراغ های دیگران بهره گرفتن است.

نشریه علمی فرهنگی اجتماعی  خشت اول ـ شماره 7 ـ زمستان 85.

 

 نظر دهید »

وحدت.....

23 آذر 1391 توسط مرادي انديش

امام خامنه ای ـ حفظه الله تعالی ـ : در نظام اسلامی علم و دین پا به پا باید حرکت کند، وحدت حوزه و دانشگاه یعنی این. (1368/9/29)

علامه مصباح یزدی ـ حفظه الله تعالی ـ : وحدت حوزه و دانشگاه، یعنی وحدت در هدف.

 نظر دهید »

لبيك...

16 آبان 1391 توسط مرادي انديش

تا حسين نيامده مسلم ولي امر است

 نظر دهید »

اسوه ای از جنس روح خدا

15 مهر 1391 توسط مرادي انديش

بزرگی و ماندگاری او به  شرح و وصف نمی آید . مردی که روزگار چون او نخواهد دید و لوح محفوظ دلها خاطرات جاودانه و تایناکش را تا ابد پاس خواهند داشت .

وقتی می خواست از پاریس برگردد . گفتند : « مصلحت نیست که الان برگردید . » گفت : « چون دشمنان می گویند برنگردید ، پس عین مصلحت است .امریکا که مصلحت من و ملت را نمی خواهد . »

 نظر دهید »

علی چیزی که زیاد دارد چاه ...

07 مهر 1391 توسط مرادي انديش

آدینه هم گذشت و تو باز هم نیامدی . نه ما عادت نکرده ایم به نیامدنت . چند جمعه برایت ندبه بخوانیم ؟ ما منتظریم که بیایی . ای حضرت خورشید هر چه زودتر طلوع کن . سحر بی سپیده چه صفایی دارد و کبوتر بی آسمان و دریا بی آب و لب بدون لبخند ؟ نمی بینی ماه را که در فراق تو  دارد آه میکشد ؟ دل ما ستاره ها را نمی بینی ؟ گلوی ما چشم مان است و فریادمان  اشک . صدای ما  را باید دید . ضجه های ما شنیدنی نیست . قلبمان آتش گرفته . به ما زخم زبان می زنند که تو دیگر نمی آیی . دارند بر سرمان می کوبند طولانی شدن غیبت را . هزار سال دیگر هم نیایی ، ما باز به انتظارت می نشینیم اما بیا و کوتاه کن زبان این دجاله ها را . هیچ امتی تا این حد بدون امام معصوم نبوده . عاد و ثمود و لوط و بنی اسراویل و قاسطین و مارقین و ناکثین امام کشی کردند و ما داریم تائانش را پس می دهیم . پسر نوح با بدان بنشست ، عیبی ندارد ؛ ما از خاندان نبوت عذر می خواهیم . ما از گنناه ایشان توبه می کنیم ، بیا . ما که گناهی نداریم ؛ شده ایم طفل معصوم بشریت . ماه نبود ، همه ما در این شب تاریک گمراه شده بودیم . ما قدر ماه را می دانیم و او را سفیر نور میخوانیم . ما فرق داریم با بنی آدم . ما اعضای پیکر بنی هاشمیم . ما شیعه ایم . به ما مادرمان با حب علی شیر داده . ما در خیمه حسین بزرگ شده ایم . به ما از همان کودکی یاد دادند چگونه برای عباس روضه بخوانیم .ما همه عشق مان عمو عباس شماست . نیایی ، دلمان بیشتر می شکند و بشتر باید تحمل کنیم شب پرستی خفاش ها را . اما اگر بیایی ، رحم کرده ای به این دل ما . حسین را منتظرانش کشتند اما این انتظار توست که دارد ما را می کشد .ما فرق داریم با اهل کوفه اینجا ایران است ؛ سرزمین شکوفه ها . کدام قوم به اندازه ما برای مکتب اسلام شهید داده است ؟ همه ایران ما فدای یک تار موی مهدی .

آدینه هم گذشت و تو باز هم نیامدی و آنها که قرار بود آینه باشند ، خودشان زنگار گرفته اند و ما آمدیم گل را بو کنیم ، زهر شد  مشاممان . بیا دیگر . بیا که نیلوفر دارد به  دست و پای خود می پیچد .

منبع : کتاب قطعه 26/نویسنده :حسیین قدیانی / جلد اول صفحه 133

 نظر دهید »

میلاد شمس الشموس ، خسرو اقلیم طوس شاه انیس النفوس حضرت امام رضا -علیه السلام مبارکباد.

06 مهر 1391 توسط مرادي انديش

امام رضا -علیه السلام - :خداوند پرحرفی و تلف  کردن  ثروت و اظهار نیاز کردن زیاد از همنوعان را دشمن میدارد.

 نظر دهید »

برای او که هنوز نیامده است...

05 مهر 1391 توسط مرادي انديش

آیت الله بهجت - رحمه الله - : گشتیم،گشتیم ذکری بالاتر از صلوات پیدا نکردیم ….

 نظر دهید »

وعده الهی

05 مهر 1391 توسط مرادي انديش

بِسمِ الله الحمن الرَحیم . وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الذین استُضعفُوا فِی الارضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمه وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثین -سوره قصص ، آیه 5 /          امام خمینی - رحمه الله علیه - : من با اطمینان می گویم :..اسلام سنگرهای کلیدی جهان را فتح خواهد کرد …       امام خامنه ای - حفظه الله تعالی - : من با اطمینان کامل میگویم تحقق کامل وعده الهی برای تمدن نوین اسلامی در راه است . اللهم عجل لولیک الفرج

 

 2 نظر

ما اهل ولایت ایم...

04 مهر 1391 توسط مرادي انديش

من در زیر نور خورشید مرجع تقلیدم ماه است که چون دست راستش مجروح بود داد رساله اش را شهید گمنام بنویسد در سمت چپ جاده اهواز-خرمشهر وصیت نامه هر شهیدی رساله مرجع تقلید من است رساله مرجع تقلید من 300هزار نسخه خطی است که هیچکدام خط کوفی نیست و همه نسخ را با رنگ سرخ به خط خون در جزیره مجنون نوشته اند . شهددا کاتب رساله آقا بودند و در آن از خون حسین نوشتند نه از قطره قطره خونی ککه نماز را باطل میکند . شهدالباس خاکی شان خونی بود و سجاده اشان خاک جنوب و قبله شان کربلا اما نمازشان درست بود و درس خارج نخوانده بوذند. مجتهد جامع الشرایط یعنی آقا .تقلید من سیذعلی است که ولی امر مسلمین جهان . مجتهد جامع الشرایط یعنی آقا . و من عالمی میشناسم که فکر میکند شرط اجتهاد همراهی با باد است ، بی بصیرتی است . اما مهمتتترین شرط جهاد کور کردن چشم دشمن است . من اگر روزی مجبور شوم روزی این شعار را هم خواهم داد ما اهل اجتهاد نیستیم علی تنها بماند .ما اهل حج نیستیم حسین تنها بماند . مااهل خانه خدا نیستیم ، خدای خانه تنها بماند . ما اهل فتوای شریح قاضی نیستیم با سر حسین در خرابه های شام بازی شود . من حتی اگر مجبور شوم و ناچار شوم این شهار را هم خواهم داد ما اهل قرآن نیستیم علی تنها بماند چرا که علی قرآن ناطق است و سید علی قانون اساسی ناطق. ما اهل ولایت ایم ، کبوتر جلد کربلا ، ما اهل عبادت خوارج نیستیم شهادت تنهابماند………….این مطلب ادامه دارد…

 نظر دهید »

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

30 شهریور 1391 توسط مرادي انديش

موجیم که آسودگی ما عدم ماست این پرسش همواره در ذهن طلاب جوان وجود داشته است که چگونه میتوان طلبه ای موفق بود تا حجم سترگ مجاهدت علمی و عملی که بر دوش دارند به بهترین نحو به مقصد برسانند.در این نوشتار سعی شده است جواب این پرسش در قالب بیست نکته به سرمایه های حوزه که همانا طلاب جوان میباشند ارائه شود : 1.در دوران طلبگی وبه ویژه از همان آغاز ، ده روش زیر را حتماً بیاموزیم وآنها رابه کار گیریم : یک. روش مطالعه وتند خوانی ؛ دو. روش مباحثه ومناظره ؛ سه. روش یادداشت برداری وخلاصه نویسی ؛ چهار. روش تحصیل ودرس خواندن ؛ پنج . روش تبلیغ وسخنوری ؛ شش . روش تدریس وکلاس داری ؛ هفت . روش تحقیق ونویسندگی ؛ هشت .روش همسرداری وتربیت فرزند ؛ نه . روش زندگی کردن ؛ ده .روش طلبگی ، طلبگی وطلبگی . 2. طلبه خوش تیپ وخوش برخورد باشیم .جامعه ی ما، به ویژه نسل جوان امروز، با حوزویان خوش تیب وخوش برخورد ، بهتروبیشتر ارتباط برقرار می کنند تا…… 3. ادبیات فارسی را جدی بگیریم واز حوزویان خوش قلم باشیم . 4. داشتن اخلاق نیکو وتقیَد به آداب اخلاقی و رعایت موازین شرعی ، از اموری است که باید به آن توجهی وافی ووافر کنیم ؛ مثلاً اگر احیاناً به مراجع عظام وعلمای بزرگ وبزرگوارحوزه انتقادی نیز داریم ، به هیچ وجه به آنان بی ادبی وبی احترامی نکنیم . در آغاز طلبگی ، عالمی وارسته هشدارمان داد: « اهانت وبی ادبی به مراجع تقلید ، ممکن است طلبه راجوان مرگ کند » 5. ازهمان آغاز ، درس های طلبگی - به ویژه ادبیات عرب ، منطق واصول فقه - راخوب بخوانیم واین خیال رااز سرمان کاملاً بیرون کنیم که بعداً برمی گردیم ودرس هایمان را دوباره خوب می خوانیم.کمتر دیده یا شنیده ایم که طلبه ای فرصت وحال پیدا کرده وتوانسته برگرددو درس هایش را دوباره به خوبی بخواند. 6. به حوزوی بودن وداشته های حوزوی خود افتخار واز خود باختگی دوری کنیم وبه خودباوری روی آوریم وبه « حجت الاسلام » بودن بیشتر ببالیم تا «دکتر» بودن. 7. افراط و تفریط در هرکاری ، به ویژه در مسائل معنوی،عقیدتی وسیاسی ،از اموری است که بعضی از حوزویان را به درَه سقوط انداخته یا حتی به ورطه هلاکت کشانده است . به طور جدی «اعتدال » را در زندگی طلبگی ، فرا روی خویش قرار دهیم . 8. زیّ طلبگی خود را هیچگاه فراموش نکنیم و به عرفیَات رایج و درست در میان حوزه و حوزویان احترام بگذاریم ؛ برای مثال ،امروزه حتی باید توجه کرد که صدای زنگ تلفن همراه مان با زیّ طلبگی ما منافات نداشته باشد. 9.به سلامت خود،درابعاد گوناگون و به ویژه درآغاز طلبگی،اهمیت دهیم.چه بسیار حوزویانی که نان وماست ها و نان و سیب زمینی های اوایل طلبگی،آنان را هم اکنون بیمار کرده،از کار و زندگی انداخته و حتی گوشه نشین کرده است ! 10.از آفت ها ومصیبت های بزرگ شماری از حوزویان-نه همه ی آنان-بی نظمی و بی نظمی وبی نظمی است.بکوشیم که طلبه ای منظم ومنضبط ،به معنای واقعی وفراگیر آن باشیم و این همه امکانات و فرصت ها و نعمت ها را بر اثر بی نظمی از دست ندهیم ومراجع و علمایی منظم، همچون امام خمینی-رحمة الله علیه-،را الگوی خویش قرار دهیم وبه فرموده ی ایشان :«از تز شیطانی نظم ما در بی نظمی ماست،دوری کنیم.» 11. نوگرایی و نو اندیشی به معنای درست و دینی آن را سرلوحه زندگی طلبگی خود قرار داده ،بکوشیم که از کارهای تکراری و کلیشه ای در تبلیغ ، تدریس ، تحقیق ، تألیف و مانند آن خودداری کرده، با حوزویان نوباورونوآور، معاشرت ومجالست داشته باشیم : گر متاع سخن امروز کساد است «کلیم » تازه کن طرز که در چشم خریدارآید 12.از همان ابتدای دوران طلبگی،در پی ریزی درست واستوار پایه های فکری و عقیدتی خویش بکوشیم و مواظب دکان های باز شده در این مسیر باشیم و تنها از استادان برجسته و شناخته شده در این زمینه بهره گیریم.در غیراین صورت، خشت اول چون نهد معمار کج تاثریا میرود دیوار کج 13.در انتخاب استاد و دوست حوزوی،بسیاردقت کرده،آن را جدی بگیریم؛زیرا استاد ودوست خوب وخوش فکر و خوش اخلاق،نقش بسزایی در تعلیم وتربیت ما طلبه ها دارد وچه بسا مسیر طلبگی مارا به کلی تغییر دهند. 14 .تصمیم بگیریم که در هر فعالیتی،از بهترین ها وبرترین ها باشیم وهمیشه کار درجه یک و با نمره ی بیست انجام دهیم وهرگز به سراغ کارهای درجه دو و سه نرویم؛زیرا به مرور زمان اعتبار علمی و کاری و اجتماعی خویش را از دست خواهیم داد 15.تلاش کنیم طلبه ای یک بُعدی نباشیم؛بلکه از طلبه های چند بُعدی و اجتماعی و دارای معلومات نسبتاً چند جانبه باشیم تا بتوانیم برای مردم و جامعه ی خود کارسازتر و مؤترتر باشیم. به گفته ی حافظ: عشق و شباب ورندی،مجموعه ی مراد است چون جمع شد معانی،گوی بیان توان زد 16.از تجربه های خوب و کاربردی علما و فضلای حوزه بهره مند شده ، از آنان بخواهیم از تجارب طلبگیشان برای ما بگویند ؛ زیرا چه بسا تجربه هایی که در کتابها و نوشته ها ذکر نشده و نخواهند شد. 17.از آفتهای مهمی که میتواند تیشه به ریشه حوزه و حوزویان بزند ، عمل نکردن بعضی از ما به گفته های خودمان است که به اهمیت آن ، توجه ای نمی کنیم .به همین دلیل ،فریاد شماری از مردمان و حتی حافظ شیراز را به آسمان هفتم رسانده ایم که :«واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند» 18.برای طلبه ای که میخواهد خوب درس بخواند و جزو طللبه های باسواد حوزه و مجتهدان آینده باشد ، اشتغال به امور اجرایی و پرداختن به کارهای اداری ، در اوایل و حتی اواسط طلبگی ، شایسته نیست؛ مگر آنکه ضرورت یا اضطراری پیش آید و البته به شرط آنکه وی را از خوب درس خواندن ، باز ندارد. 19. از پراکنده کاری و به این سو و آن سو رفتن ، خودداری کرده و از همان آغاز طلبگی و حتی از طریق مشورت با حوزویان روانشناس ، علاقه و استعدادهای خویش را شناسایی و مشخص کنیم که میخواهیم دررفع چه کمبودهایی از جامعه و حوزه گام برداریم و همان راه و مسیر را تا پایان ادامه دهیم. چه بسیار حوزویانی که مدتی از عمر شریف و مبارک و دست نایافتنی طلبگی خود را در پراکنده کاری و سردرگمی ، از دست داده و سرانجام فهمیده اند که از آغاز باید چه کاری را انجام میداده و چه مسیری را طی میکرده اند.پس دو رکن مهم زندگی طلبگی ، یعنی هدف شناسی و راه شناسی را از یاد نبریم . 20.توسل به آستان اهل بیت عصمت وطهارت-علیهم السلام-و به یاد آنان بودن،کلید گنج طلبگی است و هرچه هست در همین جاست ودر جای دیگر و چیزهای دیگر نیست: از رهگذر خاک سر کوی شما بود هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد 21.این همه گفتیم لیک اندر بسیچ بی عنایت خدا هیچیم هیچ تعجب نکنید!گفته بودیم که بیست نکته،ولی 21نکته را به قلم آوردیم؛زیرا آن 20 نکته ،بدون این 1نکته هیچ است هیچ منبع : مقاله جناب آقای شمیم /مجله حاشیه شماره 5

 نظر دهید »

هفته دفاع مقدس بر سربازان همیشه در صحنه مبارکباد

29 شهریور 1391 توسط مرادي انديش

شهید میثمی : توان ما به میزان امکانات ما نیست ، بلکه به میزان اتصال ما با خداست.

 نظر دهید »

میلاد بانوی مهر و وفا ، أخت الرضا حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها مبارک باذ .

28 شهریور 1391 توسط مرادي انديش

به یمن میلادتان ذره ذره نور میشویم و قطره قطره حضور ودل را به سرای کرامتتان دخیل میبندیم تا در روز مقدس تولدتان با دستهای پاکتان تطهیر شویم .

 نظر دهید »

غبار

01 بهمن 1390 توسط مرادي انديش

جسم بی جانت را بر نتابیدند

مثل ستاره اى سرگردان، گرد مزارت مى گردم. زمین امشب از انبوه تیرها، خون آلود است. تو کدامین عهد را روز ازل بسته اى که حتى مزارت، حتى کفنت، آماج ستم ستمگران است؟

بغض گلویم را در بغض غیرت عباس گم کرده ام و اشک خون آلودم را سپر اشک باران زینب علیهاالسلام نموده ام. چگونه از خواهرت بخواهم گریه نکند، وقتى دشمن حتى کفنت را بى زخم نمى خواهد؟! مگر چه کرده اى با ظلم که ظالمان با کشتنت هم آرام نمى گیرند؟
چه کرده اى با جور که جائران، جسم بى جانت را، حتى مزارت را نیز برنمى تابند.
اى مبارز بى هیاهوى آل محمد! در سوگ تو اشک، ارثیه زمین باد!
سردار مظلوم
سکوت، سایه بر ذوالفقار کلامت نینداخت و صلح، شمشیر فکرت را به نیام نکشاند.
نامت اى برادر زینب، بر جریده تاریخ، سرور آزاد مردان ماند. جانم فداى سال هاى غربت تو که از طعنه دوستان و شماتت دشمنان، رویت به زردى گرایید.
ترس از ابهت اندیشه ات، با دشمنان چنان کرد که حتى خانه ات را محل توطئه کردند.
سردار مظلوم عشق! جز تو، کدامین سردار، در مأمن خانه اش آماج ستیز دشمنان شد و کدامین دلاور چون تو، به تیغ توطئه کشته شد؟!
عشق بى فرجام شیعه که اشک ها تا ابد سراغ در خانه تو مى گیرند و ناله ها تا حشر، هم آواى سوگواران تواند، بعد از تو مباد خنده بر اهالى کوچه بنى هاشم! بعد از تو مباد زندگى بر مردمى که در صلحت چانه چون عجوزه ها زدند!
پس از تو…
افسانه گویان عرب از تو خواهند سرود، آن هنگام که بادهاى شمالى به سوگوارى تو مى آیند.
پسر فاطمه! جگر پاره ات قصه گوى افسانه هاى خونین عرب خواهد ماند تا آواز کودکان غم در بادیه هاى حجاز باشد و مویه کولیان و آوارگان دشت هاى خشک عراق. مدینه بى تو عزاخانه اى بیش نیست اى برادر حسین! یتیمان، بعد از تو معنى کرامت و سخاوت را نخواهند فهمید.
از زبان برادر
چگونه در خاکت نهم، اى پاره پاره کفن؛ وقتى مى دانم جدم رسول الله صلى الله علیه و آله ، تو و مرا سرور جوانان بهشت خطاب کرد؟
چگونه ترکت کنم بر خاک، وقتى که همه عمر منى؛ هم بازى کودکى ام، هم غصه جوانى ام، هم رزم صفین و همسایه مدینه ام؟
برادرم، برادرم، برادرم! به خدا که چون تو نیکو برادرى مرا نبود و چون من، غمگین برادرى در سوگ تو نیست. امام من بودى و برادر صدایم مى کردى؛ رعیت تو بودم و همدم قرارم مى دادى. اف بر این قوم که امام خویش را وادار به صلح کردند و خانه نشینى! و اف بر دنیا که حسین علیه السلام را بى حسن علیه السلام زنده نگاه داشت! اف بر دنیا!
حسین امیرى

 1 نظر
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدرسه علمیه فاطمه الزهراء(س) آبادان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • توهین وقیحانه به حضرت امام خمینی (ره)
    • بیانیه مدرسه علمیه فاطمه الزهراء (س) آبادان
  • برترین بانو
    • سلام بر برترین بانو
    • فارس الحجاز

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس